کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام

شاعر : سید حمیدرضا برقعی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل مثنوی    

ذرّه ذرّه همه دنـیا به جـنـون آمده بود            روح از پیکـرۀ کعـبـه برون آمده بود

روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز            کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز


عشق او بر دل سنگی‌‌ِ حرم غالب شد            قـبـله مـایـل به عـلـی بن ابی طالب شد

از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت            کعبه در بدرقه‌اش چند قدم با او رفت

قفس کعبه شکسته است دم پرواز است            برو از کعبه که آغوش محمد باز است

آیـنــه هـسـتـی و با آیـنـه بـایـد بـاشـی            خـانـه زادِ پـســر آمــنـه بــایـد بــاشـی

همۀ غـائـلـه‌ها گـشت فـرامـوشِ نـبـی            کودکی‌های علی پُر شد از آغوش نبی

مستی اهل سماوات دوچندان شده است            عطر گیسوی علی خورده به تن پوش نبی

تا بچـیند رطب تـازه‌ای از باغ بهشت            رفته دردانه کعـبـه به سـر دوش نـبی

که نبی بوده فقط این همه سرمست علی            که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی

چـشم در چـشم عـلـی، آیـنـه در آیـیـنه            حرف ها می‌زند اینک لب خاموش نبی

دور از من مشو ای محو تماشای تو من            نگران می‌شوم از دور شدن‌های تو من

می‌نـشیـنـم به تـمـاشـای تو تنهـا، آری            هر زمان خـسته‌ام از مـردم دنیا، آری

بر مکـافات زمین با تو دلـم غالب شد            هـمـۀ دهـر اگر شعـب ابی طـالـب شد

خـوب شد آمدی ای معـنی بی‌هـمتایی            بی‌تو هر آیـنه می‌مُـردم از این تنهایی

دین اسلام در آن روز که بازار نداشت            یوسـفی بود ولی هیچ خـریدار نداشت

اول آنکس که خریدار شدش حیدر بود            باعث گرمی بـازار شدش حـیـدر بود

وحی می‌بارد و من دوخته‌ام دیده به تو            تو به اسلام؟ نه! اسـلام گرایـیده به تو

در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم            از رسـولان دگر با تو اولوالعـزم ترم

می‌رود قـصه ما سوی سرانجـام آرام            دفـتر قـصه ورق می‌خـورد آرام آرام

: امتیاز

مدح و ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثمن

کعـبـه امشب در تـو مـرآت هـوالله آمـده           آفــتـاب طـلـعـت مـعــبـود بـا مــاه آمـده
روح شو سر تا قدم آغوش جان را باز کن           خانه زینت کن که صاحب‌خانه از راه آمده


با تمام رکن‌هـایت ذکـر یـا حـیـدر بـگـو           صبح امیـدت در آغـوش سحـرگـاه ‌آمده

خشت خشت کعبه را آید به گوش این زمزمه
مــادرِ جـان مـحـمّـد ادخـلـی یـا فــاطــمـه

الله الله ای حـرم امـشب تـمـاشـایی شدی           بود قدرت گم ولی امشب شناسایی شدی
بـا امـیــرالـمـؤمـنـیـن از انـبـیـا و اولـیـا           دل ربـودی همچنان گرم دل‌آرایی شدی

نور زهرا ریخته از عرش اعلا بر سرت           پای تا سر غرق در انوار زهرایی شدی

فـاطــمـه، روشنـگـر اهـل یـقـیـن آورده‌ای
مرحـبـا با خود امـیـرالـمـؤمنـیـن آورده‌ای

ای حرم! مرآت رب‌العالمین است این پسر           جان احمد، روح قرآن، رکن دین است این پسر
ظاهـراً یک کودک نوزاد می‌بـیـنی ورا           در حقیقت مرشد روح‌‌الامین است این پسر
مؤمنین از چار سو دور حرم گردید جمع           ای همه مؤمن امیرالمؤمنین است این پسر

دیده روشن ای حَجَر ای حِجر ای رکن ای مقام
یک صـدا بـا همدگـر گویید یا حـیدر سلام

می‌رود امشب به بام آسمان نور از حرم           با گل لبخند روید جای گل، حور از حرم
کوه‌های مکـه بگرفـتـند ذکر « یا عـلی»           در زمین برخواسته تا آسمان شور از حرم
تا خـدا از میـهـمـان خـود پـذیـرایی کـند           ای همه اهل حرم دور از حرم دور از حرم

کعبه می‌گوید که دور کعبه را خلوت کنید
حلقه‌حلقه با هم از مولا عـلی صحبت کنید

سنگ‌های مشعر امشب ذکرشان یا حیدر است           هم صفا هم مروه امشب سعیشان با حیدر است
چار رکن کعـبه افـتـادنـد بر پـای عـلـی           در درون بیت حتی ذکر بت‌ها حیدر است
نقش بسته روی هر سنگ حرم با خط نور           میهمان ذات پاک حق‌تعالی حـیـدر است

خالـق دادار خـلـوت کرده امشب با عـلـی
یا عـلـی و یـا عـلـی و یـا عـلـی و یـا عـلـی

کعبه سینه چاک کن تا حیدر آید از حرم           جان ختم‌الـمرسلین با مـادر آید از حـرم
مرتضی از کعبه می‌آید برون باور کنید           روی دست آمنـه، پیـغـمـبر آید از حـرم
گر نبودی کفر، می‌گفتم به جرأت این کلام           در لـبـاس بـنـده حـیِّ داور آیـد از حـرم

اهـل مکـه وجـه رب‌العـالـمـین را بنگـرید
مـؤمنـین روی امیـرالمـؤمنـین را بنگـرید

عـیـسی مـریـم بیا جان پـیـمـبر را ببـین           چشم شو سر تا قدم روح مصوّر را ببین
مریم امشب بوسه بر‌گیر از جبین فاطمه           عزّت اقـبـال آن فـرخـنـده مادر را ببـین
فـاطـمـه بنت اسد امشب شـدی اُم‌ُّ الاسـد           بر فـراز دست، شیر حـیِّ داور را بـبـین

می‌سزد امشب به کعبه ناز بر مـریـم کنی
ناز بـر آدم فـروشـی، فخـر بـر عـالم کـنی

یـا مـحـمّـد یا محـمّـد جـان جـانـت آمـده           ای سـراپـا روح، مـیــلاد روانـت آمــده
ذوالفقار نصرتت گردیده بیرون از غلاف           هــمـره بـنـت اســد شـیـر ژیـانـت آمــده
جـانـشـین و ابـن عـمّ، فـرمانـدۀ کـل قـوا           سـیــد و مــولای کــل خــانـدانـت آمــده

اذن ده تا از دهـان گوهـر فـشانـد در برت
گرچه خود قرآن بوَد قرآن بخواند در برت

ای سراپا عضو عضوت آیت محکم علی           مـهـر تـو آب حـیـات عـالـم و آدم عـلـی
هم تو خود عبد رسول‌الله خواندی خویش را           هـم خـداونـدیـت داده خـالـق عـالم عـلـی
جز تو و احمد که یک جانید با هم در دو تن           انـبـیـا آرنـد در پـیـش جـلالت کـم عـلـی

پـیـشتـر از صبـح خلقـت با محـمّـد زیستی
ای عـلـی گر تو محـمّد نیستی، پس کیستی؟

گر نـمی‌دیدم که پیشانی نهادی بر زمین           فاش می‌گـفـتم خـدایـی یا امیـرالمـؤمنین

هرکه هستم هرچه هستم، مهر تو دین من است           دین همین است و همین است و همین است و همین
دوستـت دارم اگـر سـر تـا به پـا آلـوده‌ام           دامـن آلــوده‌ام دیـدی دلــم را هـم بـبـیـن

نیت و تکـبیـر و تـسبـیح و قـیـام من تویی
گر به دوزخ هم روم گویم امـام من تـویی
تو کریم عالم استی و کرامت حق توست           اختیار نار و جنّت در قیامت حق توست
دسـتـگـیــری از تــمـام انـبـیــا و اولـیــا           چون کنی در عرصۀ محشر اقامت حق توست
گر هزاران بار غصب حق تو مردم کنند           غاصب حق تو می‌داند امامت حق توست

جـانـشـیـن هـر دو دنـیــایـی رسـول‌الله را
نـسـبت هـارون به مـوسـایی رسول‌الله را

چه شوی خانه‌نشین، چه برکشی تیغ از نیام           چه بری نان یتیمان، چه به کف‌گیری زمام
بـه خــدا و انــبــیـا و اولـیــای او قـســم           تو امـامی تو امـامی تو امـامـی تو امـام
تو امیـرالـمـؤمنـیـنی یا امیـرالـمـؤمنـیـن           جز به تو نام امیـرالمـؤمنین باشد حـرام

ذکر آدم، ذکر خاتـم، ذکر عـالم، نام توست
خواندم و دیدم تمام نخل «میثم» نام توست

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

جـانـشـین و بـن عـمّ و فـرمانـدۀ کل قوا           سـیــد و مــولای کــل خــانـدانـت آمــده

گر هزاران بار غصب امامت حق توست           غاصب حق تو می‌داند امامت حق توست

مدح و ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

هـر کـه از قـافـلـۀ یـار جـدا مـی‌گـردد            عاقـبت اهل دو رنگی و ریا می‌گردد

گــره اهــل ولا کــور اگـر بـاشـد هـم            با نـگـاه عـلـی و فـاطـمه وا می‌گـردد


عبد آلـوده نفـس هم بکـشد پیش عـلـی            پـاک تـر از هـمـۀ آیــنـه‌هـا مـی‌گــردد

هرکسی روبروی نام علی سر خم کرد            در قـنـوت سـحـر فـاطمه جا می‌گردد

هرکسی مست علی نیست بداند این را            تا خود حـشـر گـرفـتـار بـلا می‌گـردد

هرکسی قطره‌ای از جام ولایت بچشد            عـلـوی می‌شـود و از عـرفـا می‌گـردد

تَرَک خانۀ کعـبه به دو عـالـم فـهـماند            دل که بشکست فقط جای خدا می‌گردد

عشق مولا گهر و سینه من هم صدف است

دل من قبله نماییست که سمت نجف است

نام مولاست که هر لحظه گره باز کند            در دل حیـدریون شور جنون ساز کند

جای دارد دل هر کس که در آن مهر علیست            روز محـشر به بهشت ازلی نـاز کـند

شب معراج هم انگار نبی گـفت عـلی            تا که از خاک شود کنده و پـرواز کند

شیعه با نام علی رقص جنون می‌گیرد            این فقط نام علی هست که اعجاز کند

سالی یک مرتبه آنهم شب میلاد عـلی            نذر کرده ست خود کعبه دهن باز کند

یاعلی عرش نشسته ست به امیدی که            قـد و بـالای تو را بـاز بـرانـداز کـنـد

مصطفی شمس بهشت است اگر ماه تویی

او رسـول است اگـر پس ولی الله تـویی

غیرت حـیـدری تو دل کـوثـر را بُرد            مصطفی با تو فـقط نام بـرادر را بُرد

شب معراج به سوی حـرم قـرب خـدا            با پـر نـام تو جـبـریل پـیـمـبـر را بُرد

آمـدی دردل میـدان و هـمه تـرسیـدنـد            نعرۀ حیدری‌ات زَهـرۀ لشکـر را بُرد

ذوالفقار تو خودش کار خودش را بلد است            با مدد از نفـست باد شد و سر را بُرد

لشگری از غضب مالک اشتر ترسید            چونکه نام اسـدالـلـهـی حـیـدر را بُرد

موقع چـرخـش تـیغ تو زمـان مـی‌لـرزد

پـلک برهـم بزنی قـلب جهـان می‌لـرزد

گِـل ما روز ازل تـشنـۀ بـاران تـو شد            خود حـق شیـفـتۀ اینهمه ایـمان تو شد

تو اگر شکل خدایی خود او خواسته است            به کسی چه که اگر قبله مسلمان تو شد

تو علی هستی و عالم همگی حـیرانند            که چگونه خود معبود تو حیران تو شد

نـمـک سـفـرۀ تو روزی عـالـم را داد            آدم این شد که نمک گیر تو و نان تو شد

دست تو دست خدائـیست یـدالله، عـلی            هرکه از علم غنی شد ز گدایان تو شد

همه گـفـتـه تو مهـمان دل کعـبـه شدی            کس نفهمید که کعبه ست که مهمان تو شد

تو خودت کعبه‌ای و کعبه فقط از سنگ است

گشتن دور حرم بی‌تو علی جان ننگ است

عـارفـان باده می‌آرند ز دریای نجـف            بسکه ذکرت برکت داده به شبهای نجف

از همان روز که پا بر سر این خاک زدی            معدن دُر نجف گـشته همه جای نجف

آرزوی دلـم این است که روی قـبـرم            بنـویـسـند مـرا هم عـبـد مـولای نجف

چـقـدر گـوشۀ ایـوان طـلا می‌چـسـبـد            بنـشینی سحری و بخوری چای نجف

کاش می‌شد بنویسند در این ماه رجب            یک سفـر کـربـبـلا البته فـردای نجف

کاش می‌شد بشود قـبر من سوخته دل            در میان حـرم حـیـدر و بـابـای نجـف

من نجف باشم اگر تا به سحـر می‌خوانم

هـا عـلـی بـشـر کـیـف بـشـر می‌خـوانـم

: امتیاز

مدح و ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مسدس ترکیب

صحرای حجاز آمده رشك ارم امشب            عـالـم همه گـردیده محیط كـرم امشب

تكـبـیر بگـوئید حـرم شد حـرم امشب            بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب


در خانه زده صاحب‌خـانه قـدم امشب            بت‌ها همه گشتند به تعظیم خـم امشب

در سـیـزده مــاه رجـب مــاه مـبـارك

مـیـلاد عــلــی در حــرم‌الله مــبــارك

این جان جهان است فـدا باد جهـانـش            در قلب رُسُل چار كتاب است به شأنش

داده است خداوند به هر عصر نشانش            ریـزد دُر تـوحـیـد و نبـوّت ز دهانش

پـیـوستـه بُـوَد نـام مـحـمـد به زبـانـش            ای كعبه در آغوش به بر گیر چو جانش

گـلـبـوسه بـزن صورت الله صمـد را

تـبـریـك بـگـو فـاطـمـۀ بـنـت اسـد را

اركان حرم راست به سر شور ولایت            بت‌ها همه گـشتـند به تـوحـیـد هـدایت

زمزم به دوصد زمزمه كرده است روایت            كامشب به حرم نور علی گشته عنایت

نـوری كه نه مبدأ بود آن را نه نهایت            كز نـور الـهـی كـند این نـور حـكـایت

این نور همان است كه پیش از گِل آدم

تــابــیــد ز حُــســن ازلــی در دِل آدم

این نـور فـروغ بـصر آدم و حـوّاست            این نور همان راهبر نوح به دریاست

این نـور تجلای خـدا در دل سیـناست            این نور عیان جلوۀ حق در یَد بیضاست

این نور همان معجزۀ فیض مسیحاست            این نور خطابی است كه در طور به موساست

این نور فروغی است كه در غیب نهان بود

این نور چراغی است كه در عرش عیان بود

ای بحر تجلای اَزَل، این گهـر توست            ای معجزۀ صُنع خـدا، این اثر توست

ای روح‌الامین، مرشد تو راهبر توست            ای بیت، جـمـال اَحــدِ دادگـر تـوسـت

ای آدم پاكیزه سرشت این پدر توست            ای فـاطـمۀ بنت اسد این پـسر تـوست

بـر روی دو دسـت تـو یـدالله مـبـارك

دیــدار جـمــال اســـد الــلـه مــبـــارك

آغوش گـشوده است ز هم بیت‌الاهـش            كعـبـه، حـرم امن خـدا شد به پـناهـش

اركـان حـرم تـشنـۀ یك نـیـم نگـاهـش            مادر شده محو شرف و عزّت و جاهش

در پـاكی و در زهـد، خداوند گواهـش            پـیـغـمبر اسـلام بود چـشـم به راهـش

تا بـار دگـر روح شـریـفـش به تن آید

بر یـاری او حـیـدر خـیـبـر شـكـن آید

افـتـاده نفـس در دل خـلقـت به شماره            از چـشم سـماوات روان گـشته ستاره

مَه خـندد و خـورشید شده محو نظاره            جـبـریـل به دیـوار حـرم كـرده اشاره

وز شوق گـریبان حـرم گـشته چو پاره            تـا جـلـوه كـنـد روی خـداونـد دوبـاره

ای اهـل حـرم بـاز حـرم مـحـتـرم آمد

تـكـبـیـر بـگـوئـیـد عـلـی از حـرم آمد

این است كه دیدند به هر عصر عیانش            این است كه پیوسته زمانهاست زمانش

این است كه برتر ز مكانهاست مكانش            آیــات خـدا ریـخـتـه از دُرج دهـانـش

پـیـوستـه بـود نـام مـحـمـد به زبـانـش            بگرفته به بر خواجۀ لولاك چو جانش

لبهـاش گـل انـداخـتـه از بوسۀ احـمـد

انگـار كه قـرآن شده نازل به مـحـمـد

این است كه سر تا به قدم جان رسول است            شمشیر خدا، شیر خروشان رسول است

چون خرمن گل زینت دامان رسول است            از كودكی خویش نگهبان رسول است

قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است            قـدرش بشناسید كه قـرآن رسول است

قـرآن كه ز آغـاز به احـمد شده نـازل

بر قـلب وی، از قلب محـمد شده نازل

ای بـنــدگـی درگـه تـو روح سـیـادت            ای مهـر تو امـضای قـبـولی عـبـادت

خوبان جهان را به درت روی ارادت            توحید به توحـید تو داده است شهادت

بی‌دوستی‌ات خـلـق نگـردیـده سعادت            از یـمـن قـدوم تو حـرم یـافـت ولادت

تو شیـر خـدایـی و محـمـد به تو نازد

و الله قـسـم خـالـق سـرمـد به تو نـازد

ما مهـر تو با شـیـر گـرفـتـیـم ز مـادر            بی‌مهـر تو ما را نبـود روح به پـیكـر

جایی كه بود پـای تو بر دوش پیـمـبر            كـس را نـبـود گـفـتـن مـدح تو میـسّـر

اوصـاف تو را گـفـته خـداونـد مكـرّر            گـیـرم كه ببارد ز دهـان هـمـه گوهـر

با هـیـچ زبـان گـفـتن مـدح تـو نـشایـد

میثم چه بگـوید چه بخواند چه سراید؟

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد زیرا هم از نظر معنایی با مشکل مواجه شده است و هم از نظر قافیه تکرار کلمه است لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

وز شوق گـریبان حـرم گـشته دوبـاره            تـا جـلـوه كـنـد روی خـداونـد دوبـاره

مدح و ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

دستی که کوته است به خرما نمی‌رسد            قـطـره هـزار سـال به دریـا نمی‌رسد
وقتی که عشق می‌رسد از سوی آسمان            فرصت دگر به زمـرۀ لـیلا نمی‌رسد


آنجا که صحبت از جلوات خدایی است            عـقـل بـشـر به حـل معـمّـا نـمی‌رسد
گاهی برای وصف بزرگی میان ذهن            بر شعر و واژه و کـلمه جا نمی‌رسد
وقتی خدا به خلقت خود گوید آفـرین            بـنـده به درک رتـبـۀ مـولا نـمی‌رسـد
مولا همان کسی ست که بر بندگان ولیست
مولا برای شیعه فـقط مرتضی علیست
ای کعبه از بزرگی روحت ترک زده            ای بـی‌قـراری هـمه دلهـای لک زده
شـیـریـنـی لـب تـو حــلال لـب نـبـی            نـامت به سـفـرۀ بـشریت نـمـک زده
در کعبه گرد روی تو در حال اعتکاف            صدها فرشته اردوی خود مشترک زده
ای آســمــانِ آمـده در خـطّــۀ زمـیـن            شد آسمان ز دوری رویت فـلک زده
تو آمدی و پـشت سـرت شیعـیـان تو            آنانکه عشق تو دلشان را محک زده
ای جــلـوۀ تــمـام خـــدا آمــدی عــلــی

با تـیـر عـشق سیـنـه ما را زدی عـلـی

ای میـهـمـان ویـژۀ کعـبـه یـگـانـه‌ای            تو خانه زاد کعبه نه تو روح خانه‌ای
خورشید شرق هستی و غربی ترین حضور            بی‌انـتهـا ترین تـوئی و بـی‌کـرانـه‌ای
روزیِّ آسمان و زمین بین مشت توست            خرما به دوش شام یتـیمان، شبـانه‌ای
استاد جبرئیلی و کفـش تو وصله دار            شـاهـی ولی مـیـان هـمـه عـامیانه‌ای
تو از قـدیم تا به کـنون بـند غـربـتـی            ای خالی از فـضائل تو هر رسانه‌ای
دل بـی‌مـحـبـتت سـیاه است مـثـل شـب
با تو خدا نشسته به هر سینه لب به لب
ای دین حق به پا شده از جان نثاریت            دشمن فراری از یـورش ذوالفـقاریت
ای روزه روزه دار وجود گرسنه‌ات            ای چاه کـوفه تشنۀ شب زنـده داریت
ای رعد و برق خشم تو طوفان ریشه کن            وی گـل اسـیـر نـاز نـگـاه بـهـاریـت
ای نـالـۀ خـلـیـل خـدا بـین شـعـلـه‌هـا            دست خـلیل نـوح به کـشتی سواریت
تو یک شبه چگونه چهل خانه رفته‌ای            ای عقل مات صورت پروردگـاریت
مـمـسـوس ذات پـاک خـداونـد قــادری
تو مـظهـر العجـائب عـالـم تو حـیـدری

بایـد دلـی دهـیـم که به تو اقـتـدا کنیم            دل را کـمـی به درگـه تو آشـنا کـنـیم
مدهـوش آیه‌های کـمـیـل تـوأیم عـلی            کی می‌شـود شـبـیـه شما ربـنـا کـنـیم
دادی اجازه تا که تو را ای شکوه عشق            عاشق صفت جنون زده بابا صدا کنیم
آیا اجازه می‌دهی ای مرد کوچه گرد            دل را روانـۀ گـذر کــوچـه‌هـا کـنـیـم
اصلا نه گوشواره و سیلی نه میخ در            بـگـذار لـحـظـه‌ای سفـر کـربـلا کنیم
آقـا اجـازه‌ای بــده تـا نـالـه سـر کـنـیـم
یـاد حـسین و فـاطـمـۀ خـونجـگـر کنیم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

مولا همان کسیت که بر بندگان ولیست          مولا برای شیعه فقط مرتضی علیست

استاد جبرئیلی و کفـش تو وصله دار          شـاهـی و مـیـان هـمـه عـامـیـانه‌ای

دل بی‌مـحـبـت سیاه است مـثل شـب          با تو خدا نشسته به هر سینه لب به لب

مدهـوش آیه‌های کـمـیـل توأیم عـلی          کـی می‌شـود شـبـیـه تو ربـنـا کـنـیـم

مدح و ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

جهان ز روزِ ازل خاطری مکدّر داشت           همیشه شوقِ رسیدن به روزِ محشر داشت
خـبـر نداشت که باید بـمانـد و باشد...           خبر نداشت، زمین اشتیاقِ حیدر داشت


گذشت تا که رسید آن شبِ پُر از معنا           جنابِ بنتِ اسد، میوه‌ای معطّر داشت
ندا رسید که:داخل شو، خانه خانۀ توست           برو که کعبه برای وجودِ تو« دَر» داشت
مـیـانِ خـانۀ کعـبـه چه ازدحـامی بود           طواف کردنِ آنها، مَطافِ بهتر داشت
چــنـان تــولّــدِ او بـا اهـمـیـت بوده...           برای آمدنـش کعـبه هم ترک برداشت
به دستِ حضرتِ خاتم نشست، حضرتِ ماه           نگـاهِ مهـرِ رسـول، آیـنه برابـر داشت
صدای قلبِ علی با نبی هماهنگ است           از این به بعـد، یتـیمِ مدینه یاور داشت

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه‌السلام

شاعر : ابراهیم لآلی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

گـدای شیـر یـزدانم، فـقـیـر شـاه مـردانم           نمک پـرودۀ سلطان عـالـم پـیـر سلـمانم

گهی مانند جبریل است و گاهی همچو پیغمبر           از این گونه تجلّی های او عمریست حیرانم


خدا باید بخوانم یا که عبد خالقش خوانم           علی رب گشته یا رب مرتضی من که نمیدانم

عجب زیبا حدیثی را رسول الله فرموده:           که من هم بی‌ولای مرتضی بی‌دین و ایمانم

اگر کوه گُهر را هم به من روزی خدا بخشد           نمی‌ارزد به آن لحظه که من در زیر ایوانم

به هر سویی نظر کردم امیرالمومنین دیدم           و فهـمیدم «تولوا…» را میان ختم قـرآنم

خودم را در کنار حضرت معشوق میبینم           روایاتی از آن دلبر سحرها تا که میخوانم

به گوشم مانده آوایش که بابایم چنین میگفت:           بدون او خس و خارم ولی با او گلستانم

چه عذری آورم فرادی محشر نزد صدیقه           اگر افـتـد ز لبهـایـم دمی ذکر عـلی جانم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و معنایی حذف شد

نگو کفر است این مطلب بیا قدری تأمل کن           غـلام حـیـدرم امـا، بـرابـر بـا رسـولانـم

مدح و مناجات با امیرالمومنین علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

از ازل مهر تو در سینه درخشید علی            گوش ما مدح کسی غیر تو نشنید علی
از هر انگشت تو دریای کرم می‌ریزد            کـوه از بـرق نـگـاه تو بهـم مـی‌ریـزد


در رکوع تو گدا اوج عطا را حس کرد            دست در دست علی دست خدا را حس کرد
هر چه در حق تو گفـتند و نوشتند نشد            هیچ کس مثل عـلی عـبـد خـداوند نشد
سـائـل غـمـزده فـهـمـید کجا رو بـزند            نجـف آمد که فـقط پیـش تو زانو بزند
با اشـارات شما چـرخ جهان چرخـیده            صد و ده بار زمین دور سرت گردیده
صید مهـر تو شدیم و به دلت افـتـادیم            شـهــرونـد ابـد شـهــر عــلـی آبـادیــم
ضربان دل شیعه به علی وابسته ست            عـلوی بودن ما تا به ابد پیوسته است
تا ابـد عـطـر حـریـمت نـرود از یـادم            صد و ده بوسه به انگور ضریحت دادم
به اذانی که پدر داده به گوشم سوگـند            نشود لحظه‌ای از مهر عزیزت دل کند
ردّی از دشمن تو وقت خطر پیدا نیست            کار حیدر به خـدا کار فلانی ها نیست
دست معمار ازل نام علی را که نوشت            نقطه ضعفی به بلندای وجودش نسرشت
پـدر خـاکی و ما خـاک نشیـنـان توأیم            مـیـهـمانـان سـر سـفـرۀ ایـمـان تـوأیـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

به اذانی که پدر داده به گوشم سوگـند            نشوم لحظه‌ای از مهر عزیزت دل کند

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

خوشحال ازین غلامی و عرض ارادتم            هـمـراه با مـلائکه مشغـول خـدمـتم
این لطف فاطمه است که داده لیاقتم            عـبـد عـلـی و آل عـلـی تا قـیـامـتـم


من نوکر و محب و فدائی اهل بیت
بـیـچـاره‌ام بـدون گـدایـی اهـل بیـت
دارم به سر هوای جگر گوشۀ رضا            افـتـاده‌ام بـه پـای جگـر گوشۀ رضا
ممنونم از عطای جگر گوشۀ رضا            ای جان من فدای جگر گوشۀ رضا
عـمـریـست زیر دین جـواد الائمه‌ام
محـتـاج کـاظـمـیـن جـواد الائـمـه‌ام
ای نـایب امام رضا، حضرت جواد            یابن الرئوف! شاه وفا! حضرت جواد
پروردگار جود و عطا، حضرت جواد            دریاب روزگار مرا، حضرت جواد
آقـا به مـهـربـانـی تـو دارم اعـتـقـاد
هستی جواد و ابن جـواد و ابالجـواد
ای سـومین محـمد این خانه، السلام            ای سائل تو عـاقـل و دیـوانه السلام
ای صاحب کـرامت جـانـانـه السلام            عیسی مسیحِ حضرت ریحانه السلام
تو آمـدی و دشـمـن دین نا امـیـد شد
بـار دگـر امـام رضا رو سفـیـد شـد
با بـودنِ تو عـهـد وفـا سـر نـیـامـده            چیزی به حز کرم که به این در نیامده
وصفت به جز رضا ز کسی بر نیامده            مـولـود از تو با بـرکـت تر نـیـامـده
تتنـهـا امـام لایـق فـرزنــدی رضـا !
وصفت کجا و ذهن گنهکار من کجا
در کودکیت پیر زمین و زمان شدی            آقـا نـهـم سـتـارۀ این آسـمـان شـدی
امّـیـد آخـر هـمـه بـیـچـارگـان شدی            بـالاتـر از تـوقـع مـا مهـربـان شدی
آنانکه خاک بـوسی ابن الرضا کنند
باید که خاک را به نظـر کـیمیا کنند
ای عـادت هـمـیـشۀ تو ذره پروری            خوب و بدند بر سر کوی تو مشتری
دادی به یاد سائـل خود کیـمیـاگـری            حقا که یادگاری موسی بن جعـفری
هر کس که برد نام تو حاجت روا شده
درد نـگـفـتـه در حــرم تـو دوا شده
ای انـتـقـام کـوچـه هـمه آرزوی تو            دل بُرده از امام رضا خلق و خوی تو
باید گـرفت درس برائت ز کوی تو            ای غصه‌های فاطمه بغض گلوی تو
تو مـادری تر از همه‌ای بعد مجتبی
خیلی عذاب داده تو را داغ کوچه‌ها

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا تاجیك نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

آنکه هستی به همه هستی ما داده علیست            ما همه مست ولائـیم که آزاده علیست

سر به هر جاده نهادیم ته جاده علیست            هدف خلقت ما عشق به اولاد علیست


همه شان باب حوائج همه شان باب مراد

همه شان یا که کـریـمند و یا اینکه جواد

آمـدی تـا كـه نـگـاه پـدرت تـر نـشـود            تا كه هر بی‌سر و پا منكر كوثر نشود

تا فـرامـوشِ كسی آیـۀ وانـحـر نـشـود            نسل تو چشمۀ عشق است كه ابتر نشود

پشت در پشت همه مـظهـر اعـطـیـنائـید

همه هـسـتـید عـلـی و هـمگی زهـرائـیـد

آمـدی و نهـمـین بـاب اجـابـت شده‌ای            پسر عـاطفه و عـشق و محـبّت شده‌ای

بین گهوارۀ خود نـور حقـیقـت شده‌ای            در همان كودكیت ركن ولایت شده‌ای

یک نظر کن که فـلک در حرکت می‌آید

از قـدمـهـای تـو عـطـر بـرکـت مـی‌آیـد

آمدی هر طپش دل شده غـرق هیجان            شاه شمشاد قـدان خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان            تو عیان تر ز عیانی و چه حاجت به بیان

همه گفتند که جان در گرو جـانان است

پسر حضرت سلطان خودش سلطان است

عشق همراه شما تا دم آخر زنده است            ریشۀ دین خدا از كرمت سرزنده است

نهضت سبز كریمانۀ حیدر زنده است            با شما تا به ابد نام پیـمـبر زنـده است

چــقــدر نـام مـحــمـد بـه شـمــا مـی‌آیــد

هـمـه گـفـتـنـد ولـیـعـهــد رضـا مـی‌آیــد

مُـومـنٌ بِـسِـرِّکُـم، شاهِـدکُـم، غـائِـبِـکُـم            یُـسلَکُ سَبـیـلَکُم یَـکِـرُّ فِی رَجـعَـتِـکُـم

وَ تَــوَلَّــیـتَ بِــهِ اَوَّلـــکُـــم آخِـــرِکُـــم            اَبـغَـضَ الله وَ مَن عَـدُوِّکُـم اَبـغَـضَکُـم

یا مَن اَرجُوه دهم عاشق و مجنون توأیم

پـاسـخ جـلـوۀ ایـن الــرجـبـیــون تــوأیـم

قـد برافـراشته کردی عـلم حکـمت را            به قـیـامت بکـشـانی دم قـد قـامـت را

به کجا سجـده کنم شکر کنم نعـمت را            که نـگـاه تـو گـشایـد گـره حـاجـت را

پـدرانـم هـمه گـفـتـنـد از این بـاب مـراد

ای جـواد بـن جـواد بـن جـواد بـن جــواد

باز هم در دل من شوق حرم افتاده است            و ضریحی كه پناه دل هر دلداده است

حُس صحنت به همان خوبی گوهرشاد است            هر طرف می‌نگرم پنجرۀ فـولاد است

كـرم قـابـل لـمـسـت كـرم سلـطـان است

حـرمـت مـثـل رواق حـرم سلطان است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید، تشبیه ائمه به « می؛ باده و ...» صحیح نبوده و مغایر شأن ائمه است

آنکه هستی به همه هستی ما داده علیست            ما همه مست ولاییم و می و باده علیست

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

كرمت قابل لمسـت كرم سلطان است          حرمت مـثل رواق حرم سلطان است

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مخمس

رستخـیز کـلمات است، قـلم می‌خواهم            دل من می‌رود از دست، قلم می‌خواهم

جوهرم مست شده؛ مست، قلم می‌خواهم            ساقـی از میکـدۀ عـرش شراب آورده


از لغـت نـامـۀ حـق، واژۀ نـاب آورده

خوش ترین حال اگر حال پریشانی ماست            بهـترین باده اگر بادۀ روحـانی ماست

بخدا لطف همان یار خراسانی ماست            شیعه بوده است از آن روز ازل مست رضا

ذکر او تا به ابد چیست، أناالمست رضا

امشب این شاه خراسان سر دیگر دارد            تا که از عـرش الهـی ثـمـری بردارد

هر که در نسل خودش با برکت تر دارد            شرفُ الشمس تر از ماه خدا، بسم الله

پـسـری مثل جـواد بن رضا، بـسـم الله

هیچ کس مثل رضا شاه کرم پرور نیست            کودکی خوبتر از ابن رضا دیگر نیست

دشمنش لال شود، کوثر ما ابتر نیست            قمری کرده به دست قمری جلوه گری

چه مبارک پدری و چه مبارک پسری

آه ای شب زدگان، ماه رضا ماه همه است            پسر شـاه، به والله شهـنـشاه همه است

او که با سن کم خود ولی الله همه است            بین گـنجـیـنۀ زهـرا نهـمین دُر شده و

درک او بیـشتر از حـدِّ تصور شده و

دوست از وسعت این جود و سخا مبهوت است            دشمن از منطق وعلمش بخدا مبهوت است

از کرامات جواد بن رضا مبهوت است            او اشاره بکـند معجـزه‌ها خـواهد کرد

ماهی بحر در افلاک شنا خواهد کرد

آمده تا که جهان پُر شود از جود جواد            قطره در جوف صدف دُر شود از جود جواد

عالمی غرق تفکـر شود از جود جواد            نه فقط بر من و ما جود و کرم دارد او

به امامان، بخدا جـود و کـرم دارد او

قدسیان، روبرویش بال و پر انداخته‌اند            شیرها، پیش نگـاهش جگـر انداخته‌اند

عـلماء، پای علـومش سپـر انداخـته‌اند            علم و حلم و کرم و جود اساساً با اوست

آنچه خوبان همه دارند، تماماً با اوست

شعـرا، واژه کم آمد، بنـویـسیـد جـواد            جـبـرئـیـل آمـده بـاید بنـویـسـیـد جـواد

بعد از این جای محمد، بنویسید جـواد            او علی، حضرت زهرا و حسین و حسن است

پسر شاه خـراسـان هـمۀ پنج تن است

دشمنانش، بخـدا پـست تر از خـاشاکـند            دوستـانـش هـمگـی محترمند و پـاکـند

زائــران حــرم او، هــمـۀ افــلاکــنــد            عـاشـقـان حـرمـش اهـل نجاتـنـد هـمه

انبـیاء، دور و برش در صلواتـند همه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا غالبا عبارت « زیر سر ...» دارای بار منفی است

بخـدا زیر سر یـار خـراسـانـی ماست            شیعه بوده است از آن روز ازل مست رضا

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید، تشبیه ائمه به  کلماتی همچون « شراب؛ خمر و ...» در شأن آنان نبوده و صحیح نیست.

امشب این شاه خراسان سر دیگر دارد            آمده تا که از این خـمـر ثـمـر بردارد

کار ائمه سحر و جادو با کلام ویا هر چیز دیگری نیست لذا بیت زیر تغییر داده شد

دوست از وسعت این جود و سخا مبهوت است            دشمن از سحر کلامش بخدا مبهوت است

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

آمده تا که جهان پُر شود از جود فقط            قطره در جوف صدف دُر شود از جود فقط

ضمناً دو بند آخر که موضوع ولادت حضرت علی اصغر بود به دلیل مستند نبودن ولادت آن حضرت در دهم ماه رجب حذف شد. موضوع ولادت حضرت علی اصغر در دهم ماه رجب و محاسبه شش ماه تا روز عاشورا صحیح نیست و در هیچ مقتل معتبری هم نیامده است. لازم به ذکر است در تاریخ یعقوبی (۲ / ۲۴۵) و تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ ( ۱۵۰) آمده است که آن کودک در همان لحظه به دنیا آمده بود. در تاریخنامه طبری ( ۷۱۰/۴ ) یک ساله، در الطبقات الکبری (۵/ ۱۰۱) سه ساله ذکر شده است، در تاریخ الامم والملوک، اعلام الوری، کشف الغمه، جلاء العیون، الاحتجاج هم کلمه کودکی و در کتب تَذْکِرَةُ الْخَواص، لهوف، مقاتل الطالبیین، ارشاد، الکامل فی‌التّاریخ ،اخبارالطوال، البِِدایَةوالنَّهایة، مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، منتهی الآمال، نفس المهموم و بحار الأنوار کودک خردسال و در مُثیرُالأحْزان، روضة الواعظین  و و زیارت ناحیه مقدّسه امام زمان (عج) کودک شیر خوار نام برده شده است. در هیچ یک از منابع قرن اول تا سیزدهم شش ماهه بودن حضرت علی اصغر نیامده است و برای اولین بار در قرن چهاردهم در کتاب ذخیرة الدارین (۱۴۱) و همچنین مقتل جعلی منسوب به ابی مخنف و بعضی از کتب امروزی اشاره به شش ماهه بودن شده است.

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

امشب دلم لبریـز احساسی جدید است            آقا غلامت در دو عـالم روسفید است

ذکر قـنوتم « یا جـواد ٱلاجـودین» شد            دادی مرادم را اگر این دل مرید است


انداخـتـم حـرز تو را بر گـردن خـود            عشق تو در نزدیکیِ حبلُ ٱلورید است

نـقـش نگـیـنت بود " نِعـمَ ٱلـقـادرَ ٱللّه"            این افـتخـارِ سنگ زیـبای حدید است

دستان پُـر مهـرت مرا محـتـاج کـرده            با دست خالی رد کنی؟! از تو بعید است

ذریـّـهٔ دردانـــهٔ ســلــطـان طــوســی            گفتیم در وصفت: شهید إبن شهید است

بـاب ٱلجـواد مـشهـدم را دوسـت دارم            آنجا برای قـفـل حـاجـاتـم کـلـید است

مولای گندمگون؛ نقاب از چهره بردار            نه! برنداری! چشم بعضی ها پلید است

از عـلم بی‌حدّ تو مأمون غرق حیرت            در محضرت علّامه از خود ناامید است

جـانـم فـدای جـای جـای کـاظـمـیـنت            نـذر تو چندین آیـه قـرآن مجـید است

یاسین و ٱلرحمن و حمد و قـل هـوَٱللّه            می‌آیـم و هـنگامـهٔ وعـده وعـید است

إذن از تو میخواهـم، مدد از مادر تو            پـابـوسی‌ات وٱلله که عـید سعـید است

خادم فراوان داری اما چند سالی ست            ذکر لبم؛ ایکاش ما را می‌خرید؛ است

تفـسیـر حُسن عاقـبـت یعنی همین که            پـائـینِ پـایت مـرقـد شیـخ مفـیـد است

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشن           چنان كه چشم احمد شد ز روى مرتضى روشن

به چشم دل تماشا كن كه هم چون اهل دل بینى           ز نور كبریایى شد حـریم كـبـریا روشن


امام هشتمین را داده حق طفلى كه مى‌‏باشد           ز انفاسش صبا خرم ز رخسارش فضا روشن

گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم           شبستان امیدش گشت زین بَدرُالدُجا روشن

همه شب تا سحر بر مهد ناز طفل نوزادش           به جاى شمع باشد روى آن شمس الضحى روشن

جواد آمد كه شادان شد ز میلادش دل زهرا           جواد آمد كز و شد قلب ختم الانبیا روشن

الا یا خاندان وحى و قرآن یا بنى الزهرا           ز میلاد جواد ابن الرضا چشم شما روشن

شكوه رحمتش چون مهر باشد هر طرف تابان           مقام عصمتش چون روز باشد هر كجا روشن

شود از غم چو شب روز بد اندیشى كه پندارد           نماند مشعل دین مبین بعد از رضا روشن

دگر تا روز محشر روشن و خاموش مى‌‏ماند           چراغى را كه می‌سازد خدا خاموش یا روشن

مؤید را چه وحشت اندرین ظلمت‌سرا باشد           كه دارد جان و دل پیوسته از نور ولا روشن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم           شبستان امیدش گشت از این بَدرُالدُجا روشن

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ذاکر نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اى آن كه بر تمام خلایق تو رهبرى            بر ممكنات سیّد و سالار و سرورى

آن جا كه آفتاب رخت جلوه گر شود            خورشید، زهره می‌شود و ماه مشترى


شـاه نـهـم، امـام نـهـم، حـجّـت نـهـم            نـور نـهـم، ز نـور خـداونـدِ اكـبـرى

از كـثـرت لـطـافـت، جسم مجـرّدى            با یك جهان شرافت روح مصوّرى

هم جانشین هشت امامى به روزگار            هم از شرف، امام دهم را تو مظهرى

آمد تو را جواد لقب، ز انكه جود تو            از یاد بُرد حاتم و آن جود جعـفـرى

از آدم و خلیل، هم از یوسف و مسیح            وز خَلْق و خُلق، صورت و سیرت نكوتری

با آن‌ همه كـرامت و آيات و بـيّـنات            هـرگـز كـلـيـم با تو نـيـارد برابـری

چون كيميا، ولای تو٬ و مس٬ وجود ماست            آسان بود به خـلق جهان كيميا گری

ذاكر از اين مديحه بسی فخر می‌كند            بر حافظ و سنايی و سعدی و انوری

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : قاسم رسا نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

از شـبـسـتان ولایـت قـمـرى پـیـدا شد            از گـلـستـان هـدایـت ثـمـرى پـیـدا شد
بحر موّاج كرم آمده در جوش و خروش            كه ز دریـاى عـنایـت گهـرى پـیدا شد


شب میلاد جواد است، نـدا زد جبریل            كز پـى شام مـبـارك سحـرى پـیدا شد
از افـق ماه درخـشان رجب داد نـویـد            كه ز خـورشید ولایـت قـمرى پیدا شد
می‌رسد نكهت ریحان بهشتى به مشام            كه ز «ریحانه» رضا را پسرى پیدا شد
سـال‌ها بود پـدر چـشم به راه پـسـرى            كه پـسـر آمد و نـور بـصـرى پیدا شد
نام نـیـكـوش محمّد، لقب اوست جـواد            در صـفـات مـلـكـوتى بـشرى پیدا شد
دادخـواهـان جـهـان را ز پى دادرسى            خــســرو دادرسِ دادگــرى پــیـدا شـد
مظهر زُهد و فضیلت، كه بدان گوهر پاك            عـلـم نـازد كه مرا تـاج سرى پیدا شد
مجلس آراسته مأمون ز بزرگان و رجال            كه ز در كودك صاحب نظرى پیدا شد
پاسخ مجـلسیان داد به هـرگونه سؤال            كز همه برتر و شـایـسته ترى پیدا شد
سپـر انـداخـته روباه صفت مـدّعـیـان            زان كه در بیشه دین شیر نرى پیدا شد
اى كه در وادى حیرت شده‌اى سرگردان            غـم مخور قـافـله را راهـبرى پیدا شد
خرّم آن گل كه ز هر سو به تماشاى رخش            صد چو من بلبل خونین جگرى پیدا شد
چو بـدو رایـحـۀ جـد گـرامـیـش رسید            در دل از شوق وصالش شررى پیدا شد
چون به بغداد دو سرچشمه رسیدند به هم            خاك را لطف و صفاى دگرى پیدا شد
اى « رسا » شادى میـلاد همایون جواد            طبع مـوجـى زد و زیـبا اثرى پیدا شد

: امتیاز
نقد و بررسی

به کار بردن عبارت شیر نر شایستۀ مقام و شأن امام نیست زیرا این عبارت صفت حیوانی است، گاهی گفته می شود اسدالله به معنی شیر خدا که این پسوند خدایی آن صفت حیوانی را از بین می برد، لذا توصیه می شود این بیت در مجالس خوانده نشود

سپـر انـداخـته روباه صفت مـدّعـیـان            زان كه در بیشه دین شیر نرى پیدا شد

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : هنرور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آفـتـابی امشب از بـیت رضا سر می‌زند           کز فروغش طعنه بر خورشید خاور می‌زند

بشکـفـد در دامن ریحـانه زیـبا غنچه‌ای           کـودکی لبـخـنـد در دامـان مـادر می‌زند


امشب از میلاد مسعود جواد ابن الرضا           شیعیان را پیک شادی حلقه بر در می‌زند

کوری چـشم حـسود و شادی قـلب رضا           پرده یکـسو از رخ او حیِّ داور می‌زند

حق به پاس حرمت مولود مسعود جواد           عاصیان را مُهر آمرزش به دفتر می‌زند

تا گـذارم سر به پایش تا بگـیـرم دامنش           گرد رخسارش دلم پروانه سان پر می‌زند

آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را           و آن که با علمش به جان خصم آذر می‌زند

آنکه عاجز ساخت یحیی را به هنگام سوال           آنکه بر هم بـزم مـأمون ستمگـر می‌زند

آنکه در سن طفـولیت کـنار باب خویش           ناله از دل در غم زهرای اطهر می‌زند

آنکه جد مصلح دنـیـا و دین مهـدی بُـوَد           مهدی‌اش بر دار، جسم آن دو کافر می‌زند

در غم جانسوز هجرانش هنرور روز و شب           نـالـۀ یـابن الحـسـن بـا دیـدۀ تـر مـی‌زنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

تا گـذارم سر به پایش تا بگـیـرم دامنش           گرد رخسارش دلم پروانه سانم پر می‌زند

در غم جانسوز هجرانش هنرور روز و شب           نـالـۀ یـابن الحـسین بـا دیـدۀ تـر مـی‌زنـد

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هـزار جان گرامی فـدای جـود جـواد            دل شكـسته خود بسته‌ام به بود جـواد

هماره می‌رسد از كائنات و مخلوقات            ندای ذكر و ثنا، مدحت و درود جواد


همه خلایق عالم، غریق نعمت اوست            چرا كه نیست حدودی برای جود جواد

وصی حجّت هـشـتـم، سـلالـۀ زهــرا            خـدای حَـیِّ تـوانـا بود شـهـود جــواد

شب تولد دریای جـود و احسان است            رسد به گوش سماواتیان، سرود جواد

در این ولادت چشم و چراغ بزم وصال            شده است شـاد، دل والـی ودود جـواد

از آنكه سجدۀ شكرش، فضل خداست             قبول حضرت جانان شده سجود جواد

قـدم به عـرشـۀ زیـن بـراق نـور نهاد            به سوی حضرت سبحان بود صعود جواد

ز ذیل فضل و عنایات او ندارم دست            كه زنده‌ام به عنایات و هم وجود جواد

بـه اشـك دیـده بـشـویـم دفـاتـر گـنـهـم            كه متصل شده قطره به بحر جود جواد

: امتیاز

مدح امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امید نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کـوبـم در ســرای جـواد الائـمّـه را            تا بـشـنـوم صـدای جـواد الائـمّه را
سر بر نگـیـرم از در دولتـسرای او            بس دیـده‌ام سـخـای جواد الائـمّه را


دلــــداده‌ام بـــه زادۀ آزاده رضـــــا            دارم به سـر هـوای جواد الائـمّه را
تا زنـده‌ام به دولت حُبّ عـلی و آل            دارم به لب ثـنـای جـواد الائـمّـه را
بی‌اعـتنا به سلطـنت هر دو عـالـمـم            هـستـم گـدا، گـدای جـواد الائـمّه را
بر تاج و تخت جملۀ شاهان نمی‌دهم            خــاک در ســرای جـواد الائـمّـه را
نشناسمی بجود و سخا این چنین بنام            از مـاسـوا سـوای جـواد الائـمّـه را
حاشا اگر به قیمت هستی دهم ز کف            ســرمـایــۀ ولای جــواد الائــمّـه را
نشناخت آن کسی که مقام ولایـتـش            نـشـنـاخـتـه خـدای جـواد الائـمّـه را
ماه رجب که کرده مصفا جهان حُسن            دارد بـخـود صفـای جواد الائـمّه را
گاه طلوع صبح دهم زین مه آفتاب            بـوسـیـده خاک پای جواد الائـمّه را
گل رو فلق هماره بود از دمی که دید            سـیـمـای دلـربـای جــواد الائـمّه را
روزیکه نیست غیر عمل دستگیر خلق            دل بـسته‌ام عـطـای جواد الائـمّه را
دارم «امید» اینکه ز اخلاص بـندگی            حاصل کـنم رضای جواد الائـمّه را

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

آرزوی وصـل دلــبــر داشـتـم            بند هوش از پای دل بر داشتم

تـا مهـیـا بـهـر پـروازی شـوم            همسفـر با یـار همـرازی شوم


ناگهان یـارم دل و جـانم ربود            دلبری کز روز اول رخ نمود

آمد از لطفش قفس را در شکست            در خیالم صحنه‌هایی نقش بست

با مـلائـک در تـرنّـم شـد دلـم            از صفا پُـر شـد تـمـام محـفـلم

بـا نـسـیــم آرزوهــا در فـلـک            گوئـیـا بر هم خورد بال ملک

قدسیان جام طهورایی به دست            جرعه ریز عاشقان می پرست

حوریان در رقص و آواز و سرور            غوطه‌ها بنموده در دریای نور

آسـمان مـشتـاق روی مـاه بود            مـاه عـالـم دیـده‌اش بر راه بود

عرش خود را فرش ره کرده خدا            تـا رســد دردانـۀ جــان رضـا

با حضورش مصطفی آید به یاد            نام زیـبـایـش محـمـد یـا جـواد

یا جواد ای ساقی جـود و کرم            ای نگـاهت چـشمۀ نـور حـرم

یا جـواد ای قـبله لطف و صفا            معدنی از رحمت و مهر و وفا

یا جواد ای روح و ریحان رضا            زینت و نور دو چشمان رضا

یا جواد ای کـوثـر حق جام تو            ای سـخـاوت وامـدار نــام تـو

یا جـواد ای رمـز هـستـیِّ همه            سـاقـی صهـبـای مـستـی هـمه

ای بلـندای وجـودت وجه رب            نام زیـبا و قـشنگـت ذکـر لـب

بر لب مستان تویی شعر وصال            روی گلها از تو بگرفته جمال

خـال زیـبـای تو دام هـر نظـر            چهـره‌ات نقـاش گـیتی را هـنر

گر نمایی یک نظر بر خاک ما            دیگر از رونق بـیـفـتـد کیـمـیا

کیـمـیـا دارد اگر قـدری گران            از غـبـار کـوی تو دارد نشان

آرزوی دیـــدنـت دارد دلــــــم            هـجـر و دوری تـو آزارد دلـم

هـر دلـی بـاشد مـقـیـم دیـر تو            روزه دارد تـا ابـد از غـیـر تو

عـالـم هـسـتـی فـدای جـان تـو            جـان ما بـاشـد بـلا گـردان تو

کی رسم در کوی تو ای نور عین            تا نمایم حـج تو در کـاظـمـیـن

کـاظـمـیـنـت قـبـلۀ دلـهـای مـا            آروزی دیــدنـش ســودای مــا

سائـلانی بی پـناهیم ای جـواد            از گـدایانت نما یک لحظه یاد

یـاد کن از ما دمی با زمـزمـه            ای عزیز و نـور چشم فـاطمه

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

آرزوی وصـل دلــبــر داشـتـم            بند هوش از پای دلـبـر داشتم

خـال زیـبـای تو دام هـر نظـر            چهـره‌ات نقاشی گـیتی را هنر

سائـلانی بی پـناهین ای جـواد            از گـدایانت نما یک لحظه یاد

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

ای کوثر دوم که مشهور است جودت            ظاهر تمام خير و خوبی از وجودت
تـو آفـريـنـش را چـراغ رهـنـمـائی            سر تا بپا رحمت جواد بن الرضايی


در اين جهان و اين همه لطف و کرامت            جـودت قـيامت می‌کند روز قـيامت
بر مصطفي گفتند ابتر کـوثرش داد            يک دختر اما از دو عالم بهترش داد
گفـتند ابـتر بر رضا دادش جـوادی            کز او گرامی تر به عالم کس نزادی
وقتی بر آيـد دست جود از آستـينش            گوهر فشاند در يسار و در يـميـنش
تنها نه او بر دوستان گوهـر ببخشد            بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد
گلبرگ زهرا و نشان ز آن لاله دارد            در کـودکی از داغ مـادر نـاله دارد
گفت آن دو را از قبر بيرون می‌کشانم            من انـتـقـام از قـاتـلانـش می‌ستـانـم
هـرگـز گـدا نـوميـد از اين در نگردد            وز درگه او دست خالی بر نگـردد
مولای ما اينک تو را خوانيم ما هم            کز دست غم سر در گريبانيم ما هم
دل مُـرده‌ايم آب حـياتی بخش ما را            وز محبس غمها نجاتی بخش ما را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای آفـريـنـش را چـراغ رهـنـمـائی            سر تا بپا رحمت جواد بن الرضايی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هـرگـز گـدا نـوميـد زين در نگردد            وز درگه او دست خالی بر نگـردد

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای به همه ماسوی سيد و مـولا جواد            نـام خـوشت بر لـب اهـل تـولا جـواد
هر که شود سائـلت پادشه عـالم است            هر چه بگويم من از جود و عطايت کم است


ذرۀ نـا قــابـلــم مـهــر شـمــا در دلــم            از دو جهان يا جواد عشق تو شد حاصلم
ای به رضا نور عين وی به سخا زيب و زين            قـبـلـۀ دلها بود قـبـر تو در کـاظـمـين
بحر عـطا و کرم معـدن جـود و سخا            ای پـسر فـاطـمه کن نگهـی سوی ما
دست تو وقت کـرم کار خـدا می‌کـند            ذکر شـريـف جـواد درد دوا می‌کـنـد
زد به دل ما شرر سوز غمت يا جواد            جان بفدای تو و عـمر کمت يا جـواد
با هـمۀ آنکـه ديـد از تو عـطـا و وفـا            همسر نامهربان  کُشت تو را از جفا
اي گـل بـاغ مُراد کشتۀ ظلـم و عـناد            دست مرا هم بگير از کرمت يا جواد

: امتیاز